شماره موبایل خدا...

دنیای پر التهاب آنلاین، در داخل و خارج بستر نیمی از زندگی بشریت در طول روز است. در کشورهای به اصطلاح "مدرن تر" اینترنت نقش کلیدی در زندگی بازی میکند به نحوی که، به طور میانگین در آمریکا در محدوده ی سن هشت تا چهل و هشت سال هر کس تقریبا بالغ بر چهار ساعت از اینترنت استفاده دارد.

تو ایمیل خوانی، وبسایت داری، فیس بوکی هستی، یا هرکجای دیگر در این دنیای بزرگ مشغولی، بالاخره باید در کنار این همه ارتباط با خدا هم یه رابطه، حتی خیلی کم، داشت. در عصر ارتباطات ، « انزوا» پذیرفتنی نیست و زندگی بی رابطه مرگ روح است. عرش الهی ، مرکز بی نهایت شماره ای اتصال با آفریده هاست. هر کس از هر جا و هر زمان و به هر زبان می تواند با این مرکز ، گفتگو کند. بی آنکه خطی روی خطی بیفتد یا بی هوا دیسکانکت شود. اکانت هیچ کسی در این مرکز حذف نمیشود و کامنت هیچ کسی پاک نمیشود.

خدا در مرکز ملکوتی دعا، هر لحظه اماده دریافت پیام « نیاز» است. هفده رکعت نماز در پنج نوبت ، شماره موبایل خداست که در عدد «17 - 24434 » خلاصه می شود. خدا با همین آیدی "الرحمن الرحیم" همیشه آنلاین است. هیچ وقت خدا اینویزیبل نیست. پیامت را هم بدون تامل جواب میدهد "ادعونی استجب لکم" ...

کسی که روزی پنج بار با او تلفنی حرف میزند یا چت می کند ، از تنهائی در می آید ، کلیم خدا می شود و احساس بی پناهی نمی کند.

خدا که آن سوی خط تماس است ، دوست دارد در خوشی ها هم سراغ از او بگیریم ، نه فقط وقتی که گرفتار می شویم و به دردسر می افتیم. بی معرفتی است که وقتی « مضطر» می شویم از اورژانس « دعا» استمداد کنیم و انتظار کمک فوری داشته باشیم.

او همیشه گوش به زنگ ماست همیشه آنلاین است. مائیم که گاهی حوصله حرف زدن با او را نداریم. یا تماس و دعوت او را بی جواب می گذاریم. شیطان سعی می کند در جبهه معنوی ، رابطه ما با خدا را قیچی کند ، یا روی خط نیایش « پارازیت ریا» بیندازد. شیطان دوست دارد آیدی خدا را حک کند و با ما چت کند و توی دلمان را خالی کند ، مایوسمان کند .مکالمه ما با مرکز ، نباید قطع و وصل شود ، یا صدایش خش خش داشته باشد.

باید « دیش » رحمت گیر را بر بام بلند نیایش نصب کنیم و دریافت کننده دل را روی طول موج « اجابت » تنظیم کنیم ، تا صدای استجابت دعا به گوش دلمان برسد. اگر « امن یجیب » که رمز اجابت است نتوانست خط ما را باخدا مرتبط سازد ، باید دید کدام گناه و غفلت موجب قطع ارتباط و دیسکانکشن شده است ؟ گاهی قساوت دل و غذاهای حرام و دوستان بد ، در سیستم ارتباطی ما با خدا اختلال ایجاد می کنند و خطوط تماس را می پوسانند و صدایمان به خدا نمی رسد.

برای وصل مجدد خط ، هم پرداخت هزینه لازم است و هم تعهد.

هزینه اش ، توبه و استغفار و اصلاح و عمل صالح است ، تعهدش هم آن است که قول بدهیم از حلم صبر و ستاریت خدا سوء استفاده نکنیم ، والا همیشه در معرض خطر اختلال و قطع ارتباطیم. حالا باید با اخلاص "لاگ ای ن" کنیم.

گاهی تنها یک « یا رب » خالصانه ، یک آه برخاسته از دل ، یک قطره اشک ندامت ، یک دل شکسته و یک توسل بی ریا ، ما را به خدا وصل می کند.

پیش شماره ارتباط با خدا ، حمد و ثناء و صلوات است . اگر محبت و معرفت « اهل بیت » را داشته باشیم « آل محمد- سلام الله علیهم» به ما خط می دهند ، آنگاه می توانیم با چهارده خط مستقیم با خدا مرتبط شویم .« ولایت »پسورد ما برای ورود به وبسایت ملکوتی خداست.

حیف است که در جهان ارتباطات ، با خدا و رسول و اهل بیت ، رابطه نداشته باشیم. 


---


در این دنیای بی کران مجازی، جای صاحب جمعه ها، آن منتظر دور از نظر خالی است.

اللهم عجل لولیک الفرج

خبرگزاری های رسمی جمهوری اسلامی در مورد اعتراضات روز سه شنبه سکوت اختیار کرده اند

بی بی سی در عوض غوغا کرده است. صبح از آزمایشگاه درس بیولوژی سلولی آمدم بیرون، یک راست رفتم کتابخانه و نشستم پای درس، برای نماز و نهار که آمدم گفتم نگاهی هم انداخته باشم به وبسایت ها.

بی بی سی فارسی و این بخش گزارش لحظه به لحظه اش، مملو است از نقل قول های "شاهد عینی" یا "یکی از مخاطبان" که به بی بی سی ایمیل زده و گفته...حرف حساب ندارند.

از طرفی دیگر پروژه ی امام زاده سازی از کروبی و میرحسین را آغاز کرده اند. یک ویدیو و یک موزیک محزون کسی نداند فکر میکند موسوی فرشته بوده و کروبی مظلوم و بی گناه، بی آنکه دروغی بگوید، بی آنکه خائن باشد، معصومانه در چنگال اهریمن است...

این روز ها اما از لشکر عمر سعد خبری نیست. الله اکبر های شبانه را هم ، در تاریکی مطلق نمی گویند. تو را بخدا یک الله اکبر اون هم بالای پشت بام که کاری ندارد، خسته شدیم انقدر ویدیوی تکراری به خوردمان دادند و فقط هی تاریخش را عوض کردند. خسته شدیم از بی بی سی، از بالاترین. از کلمه از سحام نیوز. از شماهایی که دیگر برای دروغ گویی و اغراق خدا را بنده نیستید!

از طرفی دیگر احمدی نژاد دیگر نشاط ندارد. اگرچه ماشین پژوی عهد بوقش را دو و نیم میلیون دلار فروخته، ولی مثل روزهای اول 84 لبخند نمیزند. دیگر کاپشن نمی پوشد، کت شلواری شده است. قبل تر ها سپر بلای رهبری بود و بعد از انتخابات رهبری شد سپر بلای او...

جانم فدای کسی که مردانه پای آرای مردم ایستاد و حاضر شد دیکتاتورش بخوانند، همردیف مبارک و بن علی بدانندش و برایش نوبت تعیین کنند، ولی میدان را ترک نکند...

مولای عشق است دیگر... خودش گفته "ما تا آخر ایستاده ایم..."


یا الله...


دهم اسفند بیایید ، همه بیایید - سه شنبه های اعتراض

بسم الله القاصم الجبارین

بر دهانت پارچه ی سبزی را بسته ای که من از همان جنس پارچه به پنجره فولاد دخیل بسته ام ، دخیل و نذر برای نابودی ظلم... از زیر پارچه سبز فریاد می زنی: "ما بچه های جنگیم بجنگ تا بجنگیم"

امام روزگار ما اما آن روز در نماز جمعه وقتی داشت با صاحب الزمان (عج) درد دل میکرد، گفت: "ای سید ما و مولای ما این راه را ادامه خواهیم داد، با قدرت هم ادامه خواهیم داد..."

و این در نگاه رسانه های طیف دشمن یعنی جواز به جوابی دندانشکن، اما اینطور نبود، بعد از آن انقدر دنیای آنلاین پر شد از فیلم کتک خوردن بسیجی ها و آتش گرفتن عکس "آقا" و پرچم "الله" که دیگر مانده بودیم این "با قدرت" دیگر چه صیغه ای بود. سران فتنه راست راست رفت و آمد میکردند و کج کج بیانیه صادر میکردند، اثری از "قدرت" نبود. بالاترینی ها جوک های قومی و قبیله ای را به جوک بسیجی تغییر داده بودند و جای هر "یه ترک، یه لر، یه اصفهانی و ..." یک بسیجی گذاشته بودند. ولی حاشا به این همه لطف خدا، مدرسه عشق، با این حرکات زننده ی کودکانه در قلب هایمان جاودانه تر شد.

بیست و پنج بهمن خوب بود که اتمام حجت شود. دیگر شعار کاملا علیه رهبری بود و حتی یک جا در حمایت از مصر و تونس شعاری داده نشد. در مسجد محلی ما در اینجا، یک شیخ سنی سیاه پوست را دعوت کرده بودند، که برای میلاد پیامبر (ص) سخن رانی کند. گفت امروز در مصر، تونس، لیبی و ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه حقوق اولیه مردم توسط رهبرانشان نادیده گرفته میشود. در میان جمعیت بلند به انگلیسی فریاد زدم

This is iniquity

این بی انصافیه!

- بیرون مسجد خصوصی بهش گفتم که من از تو به عنوان یک ایرانی نمیگذرم که بدون تحقیق در مورد کشورم اینطور حرف میزنی! حلالت نمیکنم! با خشم نگاهش کردم و به احترام مسجد حرمتش را پاس داشتم...

بیرون که زدم یکشنبه بود، هوای برفی دیروز، بارانی شده بود. برف پاک کن تند تند میرقصید روی شیشه و قطره های باران را هل میداد کنار. جو فیلم مختار را که کنار بگذاریم، خوب که در چهره ی او خیره شدم یاد شخص بن یزید افتادم! سیاس و نامرد!

بیست و پنج بهمن یعنی دشمن از پا نمی نشیند، یعنی "بچه ی جنگ" است و "مرد جنگ" نیست. مرد جنگ همت بود، باکری بود، خرازی، زین الدین، مرد جنگ پلارک بود که هنوز مزارش بوی عطر عشق دارد.

مرد جنگ باشید و هر سه شنبه که هیچ است، هر روز به میدان بیایید. "بچه ی جنگ" نباشید و خودتان در بین مردم بی گناه پنهان نکنید. شجاع باشید و بزرگان ما را بکشید، فقط زورتان رسیده به "صانع ژاله" و "ندا آقا سلطان"؟ آنهم جایی دور از جمعیت؟ مرد باشید؟ از میدان جنگ نگریزید به پشت اینترنت، به بالاترین...

ما اما شجاعیم، با "بچه های جنگ" که فقط جنگ بازی بلدند کاری نداریم. ما گل سر چشمه را میخواهیم بشوریم. کروبی و موسوی اگر محاکمه علنی نشوند خیانت شده به خون همه ی آنهایی که جانشان را از روز اول انقلاب در راه استیلای اسلام و ایران داده اند.

محاکمه شان کنید و اسناد محارب بودنشان را به گوش عالم برسانید، بعد هم برسانیدشان به جزای اعمالشان که دل خانواده های شهدا خون است...اگر زندانی کردن سران کذاب فتنه، خط قرمز شما بود، خط قرمز ما ولایت بود. شما عاشورا که نه، خیلی وقت پیش خط قرمز ما را زیر پا گذاشتید ولی صبوری کردیم چون مولایمان امرمان کرده بودند به صبر.

اما امروز همه چیز فرق کرده...شما دهم اسفند بیایید، با همه هوادارانتان، با تمامی هجمه های تبلیغی، با همه ی حمایت ها، بیایید تا حداقل این "بیشمار" بودنتان را ببینیم.شاید هم "بیـــ شـــ ماری" شما چیزی جز یک "بیـــــ ـماری" روانی سیاسی نباشد به اسم خود همه بینی؟

-

اللهم عجل لولیک الفرج